تارنمای رسمی عبدالکریم نعناکار

دست‌نوشته‌هایی در مورد دین، سیاست و مدیریت

مدیریت

هنر ریسک‌پذیری هوشمندانه در مدیریت و کسب‌وکار

توسعه واقعی در مدیریت و کسب‌وکار زمانی رخ می‌دهد که پروژه‌ها و تصمیمات از منطقه امن محافظه‌کاری خارج شده و به عرصه ریسک‌پذیری هدفمند وارد شوند. اما این ورود، نیازمند عقلانیت و تجربه است. ریسک بدون تحلیل، جهالت است و محافظه‌کاری مطلق، نوعی ایستایی مرگبار. مدیران موفق می‌دانند که برای خلق فرصت‌های جدید باید خطرهای حساب‌شده را پذیرفت و این مسیر، با رعایت چند اصل بنیادین، قابل طی شدن است.

 نخست آن‌که پیش از هر تصمیم مهم، باید مکث کرد و دوباره اندیشید؛ اینکه « *دقیقاً چه می‌کنم و چرا* ؟» پرسشی کلیدی است که سطح آگاهی تصمیم‌گیرنده را بالا می‌برد و زاویه دیدش را اصلاح می‌کند.

سپس، مشورت با افراد بی‌طرف و مشاوران بی‌غرض می‌تواند ابعاد پنهان تصمیم را آشکار کند و از گرفتار شدن در خطاهای ذهنی یا هیجانی جلوگیری نماید.

 در ادامه، تمرکز صرف بر نتیجه نهایی کافی نیست؛ بلکه باید مسیر را مرحله به مرحله، با تمرکز، دقت و تلاش پیش برد. هر فاز از یک پروژه، اگر با کیفیت طی شود، خود تضمینی برای رسیدن به هدف کلان خواهد بود. همچنین، تصمیم‌گیرنده باید گزینه‌های پیش‌رو را با دقت ارزیابی کند، ریسک‌ها و مزایای هر مسیر را بسنجد و با تحلیل داده‌ها و نتایج احتمالی، انتخاب خود را نهایی کند. در پایان، هیچ تصمیمی نباید از بازنگری مستثنا باشد. هر موفقیت یا شکستی، فرصتی است برای آموختن و بازبینی استراتژی‌ها. باید از خود پرسید: آیا این ریسک منطقی بود؟ آیا دچار شجاعت‌نمایی بی‌پشتوانه شده‌ام یا بیش از حد محافظه‌کار بوده‌ام؟ پاسخ به این پرسش‌ها، مسیر تصمیم‌سازی آینده را شفاف‌تر خواهد کرد. مدیریت اثربخش، در گرو شجاعت همراه با خرد است. ریسک‌پذیری در دنیای امروز، دیگر یک انتخاب نیست؛ بلکه یک ضرورت حرفه‌ای است که باید با ابزار تحلیل، مشورت و ارزیابی مستمر، به شکلی هوشمندانه هدایت شود.

اللهم عجل لولیک الفرج

تفاوت در عقیده، اتحاد در خدمت

 دوستی تعریف می‌کرد :

  اگر شروع خدمتم را از نخستین روزهای دفاع مقدس حساب کنم، اکنون بیش از ۴۳ سال توفیق حضور در عرصه‌های مختلف مدیریتی را داشته‌ام. در این مسیر، یکی از ماندگارترین دوره‌های خدمتم، همکاری با مدیری بود که گرچه در سیاست کاملاً با من اختلاف‌نظر داشت، اما در تعهد کاری و مسئولیت‌پذیری، همدل و همراه بود.

بحث‌های ما در مأموریت‌ها آن‌قدر پرشور بود که گاهی راننده‌مان با لبخند می‌گفت: «باز هم بحث شروع شد!» اما این تفاوت دیدگاه‌ها، هیچ‌گاه به روابط شخصی یا کیفیت کار ما آسیب نزد. برعکس، تجربه‌ای شد برای یاد گرفتنِ اینکه اتحاد در مسئولیت، می‌تواند بر اختلاف در نگرش غلبه کند.

 در پاسخ عرض کردم :

از این جنس روابط میتوان به رابطه هشام بن حکم، از متکلمان برجسته شیعه و یاران امام صادق (ع)، با عبدالله بن یزید اباضی، از علمای مخالف مذهب تشیع اشاره کرد. این دو، با وجود اختلاف عمیق اعتقادی، شریک یک مغازه خرازی در کوفه بودند و صمیمیت‌شان زبانزد مردم. هر یک در جبهه فکری خود استوار بود، اما در معاش و مدیریت، متانت، ادب و تعامل را سرلوحه می‌دانستند. حتی شاگردانشان در حضور یکدیگر به آموزش معارف خود می‌پرداختند بی‌آن‌که باعث رنجش طرف مقابل شود.

امروز، جامعه ما بیش از هر زمان به این بلوغ نیاز دارد؛ اینکه مدیران، با وجود تفاوت‌های سیاسی یا فکری، در خدمت به مردم و پیشرفت کشور متحد باشند . این فرهنگ‌سازی، هم نیاز امروز ماست و هم درسی روشن از دیروز.

جوگیری اجتماعی؛ تقلیدی پنهان اما فراگیر

در شلوغی یک مرکزخرید، ناگهان مردم به‌سمت یک مغازه هجوم می‌برند. کسی نمی‌پرسد چرا؟. کافی‌ست عده‌ای وارد صف شوند، دیگران هم پشت سرشان می‌ایستند. نه از روی آگاهی، بلکه از روی بی‌خبری جمعی. این رفتار نه‌تنها در خرید و بازار، بلکه در عرصه‌هایی بسیار مهم‌تر چون سیاست، مهاجرت، بورس، پوشش، دین‌داری، و حتی سلیقه‌های فرهنگی نیز تکرار می‌شود. پدیده‌ای که روان‌شناسان از آن با عنوان «تلقین‌پذیری گروهی» یاد می‌کنند، یکی از ویژگی‌های بنیادین انسان اجتماعی است؛ اما آنچه خطرناک می‌شود، عبور از مرز ظریف میان تأثیرپذیری طبیعی و فرو رفتن در جوّ جمع است. مولوی این واقعیت تلخ را قرن‌ها پیش چنین فریاد زد: خلق را تقلیدشان بر باد داد / ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

ما در سال‌های اخیر، نمونه‌های پرشماری از این تقلیدهای بی‌ریشه و جوگیرانه را دیده‌ایم. زمانی موج مهاجرت به کشورهایی چون ترکیه و گرجستان، بی‌آنکه بسیاری از مهاجران حتی شناختی ابتدایی از ساختار اجتماعی و اقتصادی مقصد داشته باشند، تنها به پشتوانه هیجان فضای مجازی و تبلیغات دیگران شکل گرفت.

در بزنگاه اقتصادی سال ۱۳۹۹، هزاران نفر صرفاً چون «همه» در حال ورود به بورس بودند، بی‌هیچ تحلیل و دانشی وارد میدان شدند و سرمایه‌های‌شان را به آتش سپردند.

در همین سال‌های اخیر، از بعد از ۱۴۰۱، موج محسوسی از گرایش به بی‌حجابی در سطح جامعه به چشم آمد؛ موجی که نه بر پایه تحلیل‌های فردی و عقلانیت، بلکه بر اثر جو زدگی اجتماعی شکل گرفت. اگر با بسیاری از افراد در این زمینه به صورت انفرادی گفت‌وگو شود، روشن می‌شود که این تصمیم بیشتر حاصل فضای غالب و اثر جمعی بوده تا انتخابی آگاهانه و مبتنی بر باور شخصی.

همین ویژگی تقلید اجتماعی گاه در فضای مذهبی نیز خود را نشان می‌دهد؛ شور و حرارتی که گاه فراتر از عمق اعتقاد پیش می‌رود و به جای آنکه ریشه‌دار باشد، بیشتر ناشی از فضای احساسی و گروهی است. البته باید به این نکته اساسی توجه داشت که اثر جمعی همواره جنبه منفی ندارد. همان‌طور که تحقیقات نشان داده‌اند، در برخی حوزه‌ها مانند ترک سیگار یا ادامه دادن ورزش، بودن در یک گروه منسجم باعث افزایش موفقیت و استمرار رفتار مثبت می‌شود.

انسان‌ها اگر در کنار یکدیگر، بر پایه هدفی مشترک حرکت کنند، می‌توانند به تغییرات عمیق و مثبتی دست یابند. بنابراین، مشکل در اجتماعی بودن ما نیست، بلکه در آگاهی ما نسبت به ریشه‌های تصمیم‌هایمان است. هر جا که تفکر فردی خاموش شود و فرد صرفاً به دنبال هم‌رنگی با جماعت باشد، جامعه از تعادل خارج می‌شود. در چنین شرایطی است که رسانه‌ها، سلبریتی‌ها، گروه‌های پرنفوذ یا حتی فضاهای روانیِ ساختگی می‌توانند مسیر تصمیم‌سازی افراد را به شکلی پنهان هدایت کنند.

جامعه‌ای می‌تواند رشد و تعالی یابد که در آن افراد، ضمن زندگی اجتماعی، به تفکر مستقل نیز پایبند باشند. حضور در جمع نباید به معنای تسلیم بی‌چون‌وچرای فکر جمع باشد. ما اگر می‌خواهیم در فضای جمعی سالم زندگی کنیم، باید ریشه‌ی تصمیم‌های‌مان را بشناسیم و بتوانیم بپرسیم: «آیا این انتخاب من است، یا انتخابی است که دیگران برایم کرده‌اند؟» در غیر این صورت، آن‌گونه که مولانا هشدار داد، تقلید بی‌فکر و جو زدگی جمعی، نه‌تنها ما را از خود بیگانه می‌کند، بلکه بنیان خرد و اختیار را نیز در ما می‌خشکاند: «خلق را تقلیدشان بر باد داد

...» اللهم عجل لولیک الفرج