در همان روزهای دفاع مقدس ، وقتی میشنیدم که میگویند : آیا «برای وطن» به جبهه رفتهاید، ناخودآگاه احساس اعتراض در من شکل میگرفت. چون باور داشتم و هنوز هم معتقدم که ما برای دفاع ازاسلام عزیز، به فرمان ولی فقیه زمان و در مسیر انقلاب اسلامی سلاح به دست گرفتیم، نه صرفاً برای حفظ خاک و مرز.
انقلاب اسلامی مرز نمیشناسد، چون مأموریت آن جهانی و مبتنی بر گفتمان توحیدی و آرمان امت واحده است. رزمندگان ما فرزندان امت اسلام هستند، نه صرفاً اعضای یک ملت جغرافیایی.
متأسفانه با گذشت زمان، آنچه باید فریاد میشد، فراموش شد؛ رسانههایی که باید تریبون اسلام و انقلاب باشند، وارونگی مفاهیم را ترویج کردند. بهجای «دفاع از اسلام»، شعار «دفاع از وطن» بر زبانها افتاد؛ در حالی که این واژگان، ریشههای فکری کاملاً متفاوتی دارند. فرهنگ انقلاب اسلامی، فرهنگی است که شهادت را نه در مرز جغرافیایی، بلکه در دفاع از حق، دین، مظلوم و پرچم امامت معنا میکند.
در جنگ دوازدهروزه اخیر که رژیم کودککش صهیونیستی علیه جبهه مقاومت به راه انداخت، این تحریف فرهنگی با شدت بیشتری تکرار شد. شهدای بزرگی که عمرشان را وقف صیانت از دین، قرآن و ولایت کردهاند، بهراحتی «شهدای وطن» نامیده شدند! در حالی که وطن مفهومی متغیر است؛ حتی در فقه نماز، گاه وطن ترک میشود و گاه انتخاب میشود. اما اسلام و جهاد فیسبیلالله مفاهیمی هستند پایدار، عمیق و فرامرزی.
وقتی مسئولان در تریبونهای جهانی، بهجای «رژیم اشغالگر قدس» از واژه جعلی «اسرائیل» استفاده میکنند، تعجبی ندارد که همان دستگاههای رسانهای، شهید راه خدا را مدافع وطن بنامند. این خط انحراف، ادامه همان پروژهای است که میکوشد واژگان اصیل انقلابی را به کلماتی بیروح و بیهویت تبدیل کند. باید مراقب بود که چگونه واژگان جای خود را عوض میکنند: «امت» تبدیل به «ملت» میشود، «امام» را به «رهبر» تنزل میدهند، «انقلاب» را به «وطن» تقلیل میدهند و بهتدریج مفاهیم اصیل، با معادلهای تهی جایگزین میشود. همانگونه که امروز واژههای لاتین و غربی در زبان گفتارمان نهادینه شدهاند، اگر هشدار ندهیم، واژههایی مانند ولایت، امت، شهادت و جهاد نیز ممکن است از حافظه فرهنگی نسلها حذف شود. اینها فقط تغییر کلمه نیستند؛ تغییر فرهنگ و هویت ما هستند.
این پروژهی نرم، نه با گلوله، بلکه با کلمات، نه با جنگ سخت، بلکه با نفوذ زبانی، به قلب انقلاب شلیک میکند. اگر امروز نایستیم، فردا برای احیای همان واژههایی که جانها فدای آن شد، باید هزینههای بزرگتری بپردازیم. انقلاب اسلامی با خون شهیدان زنده مانده، اما با حفظ واژگان اصیل و ارزشهای انقلابی باقی خواهد ماند. این نبرد، امروز در میدان زبان و فرهنگ ادامه دارد.
این روزها بحث کریدور شمال - جنوب در محافل سیاسی و لجستیکی نسبت به گذشنه داع تر شده است. بی مناسبت ندیدیم تاتاریخچه ای از این منطقه را از منظر های متفاوت به اطلاع خوانندگان گرامی مجله صنعتحمل و نقل برسانیم.
یکی از مهمترین معابر این کریدورزنگزور می باشد .زنگزور (Zangezur) منطقهای کوهستانی در جنوب قفقاز است که در مرزهای ارمنستان و آذربایجان قرار دارد. این منطقه شامل زنجیره کوههای زنگزور است که بین ناحیه سیونیک در ارمنستان و ناحیه نخجوان (تحت کنترل آذربایجان) واقع شده است.زنگزور مرزی طبیعی بین ارمنستان و نخجوان قرار دارد و به عنوان یک مسیر مهم بین ارمنستان، آذربایجان و ایران عمل میکند. همچنین، این منطقه دسترسی به نخجوان، که منطقهای جدا از سرزمین اصلی آذربایجان است، را فراهم می سازدبه همین دلیل از نظر جغرافیایی و استراتژیکبسیار مورد اهمیت است. از طرفی زنگزور غنی از منابع معدنی مانند مس و سایر فلزات گرانبها است. به دلیل منابع طبیعی ارزشمند، همواره مورد توجه کشورها و شرکتهای بزرگ معدنی بوده است.با توجه به اهمیت منطقه استراتزیکی که در بالا آورده شد، در سالهای اخیر، کریدور زنگزور به عنوان بخشی از توافقات آتشبس بین ارمنستان و آذربایجان پس از جنگ قرهباغ (2020) مورد توجه قرار گرفته است.
البتهبین کشورهای ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه زنگزوراختلافاتی هست و این اختلافات و منازعات، ریشههای تاریخی و قومی عمیقی دارند و به اوایل قرن بیستم برمیگردند.
عواملی از قبیل فروپاشی امپراتوری روسیه(1917) و استقلال جمهوریها ،جنگ قرهباغ دوم به شکلگیری و تشدید این اختلافات کمک کردهاند. پس از جنگ قرهباغ دوم در سال 2020 و توافق آتشبس که با میانجیگری روسیه حاصل شد، در آن زمان بود که بحثها بر سر ایجاد کریدور زنگزور که نخجوان را به سرزمین اصلی آذربایجان متصل میکند، شدت گرفت. این کریدور از طریق خاک ارمنستان میگذرد و آذربایجان بر آن تأکید میکند، در حالی که در این میان، ارمنستان نگرانیهایی در مورد تمامیت ارضی و حاکمیت خود دارد. در مجموع، بخشی از نزاعهای گستردهتر بین ارمنستان و آذربایجان بر سر مرزها، هویت قومی و منافع استراتژیک است که تاکنون به شکلهای مختلف ادامه دارد.
مواضع روسیه در خصوص زنگزور و اختلافات بین آذربایجان و ارمنستان پیچیده و چندبعدی است. روسیه به عنوان یکی از بازیگران اصلی در قفقاز جنوبی و منطقهای با منافع استراتژیک، سعی دارد نقش میانجیگر را ایفا کند، اما این نقش با توجه به روابط نزدیکی که با هر دو کشور دارد، گاهی به تناقضات و چالشهایی منجر میشود. مواضع روسیه را بهطور کلی می توان بهموارد زیرخلاصه کرد
حفظ نفوذ در قفقاز جنوبی: روسیه به دنبال حفظ و تقویت نفوذ خود در منطقه قفقاز جنوبی است. این منطقه هم از نظر ژئوپلیتیکی و هم اقتصادی برای روسیه مهم است، زیرا مسیرهای ارتباطی و انرژی (خطوط لوله نفت و گاز) از آن میگذرد. در نتیجه، روسیه نمیخواهد به خاطر کاهش نفوذش یک طرف را به طور کامل حمایت کند و دیگری را از دست بدهد.
نقش میانجیگر در اختلافات: روسیه به عنوان میانجیگر سنتی در منازعات بین ارمنستان و آذربایجان عمل کرده است. پس از جنگ قرهباغ دوم در سال 2020، روسیه توافق آتشبس بین این دو کشور را ترتیب داد و نیروهای صلحبان روسی به منطقه قرهباغ اعزام شدند. از آن زمان به بعد، روسیه سعی داشته تا از طریق دیپلماسی، تنشها را کنترل کند و هرگونه درگیری جدیدی را مهار کند
موازنه بین ارمنستان و آذربایجان: روسیه تلاش میکند تا یک موازنه بین ارمنستان و آذربایجان حفظ کند. هرچند حمایتی تاریخی از ارمنستان داشته است، اما به ویژه پس از جنگ 2020، سعی کرده تا با آذربایجان هم همکاری نزدیکتری داشته باشد. این توازن برای روسیه ضروری است تا نفوذ خود را در هر دو کشور حفظ کند و از ورود قدرتهای دیگر مانند ترکیه و غرب جلوگیری کند
در آخر موضوع کریدور زنگزور، آذربایجان برای اتصال نخجوان به سرزمین اصلیاش به آن علاقهمند و حساس است، روسیه از ایجاد این کریدور به شرطی که تحت کنترل ارمنستان باقی بماند و از نظر حاکمیت، تغییر مرزی نداشته باشد، حمایت میکند. به عبارت دیگر، روسیه خواهان یک راهحل است که هم منافع آذربایجان در ارتباطات منطقهای و هم حفظ تمامیت ارضی ارمنستان را تضمین کند.
به طور کلی، روسیه به دنبال جلوگیری از بیثباتی بیشتر در منطقه و حفظ منافع استراتژیک خود است. این کشور نمیخواهد هیچکدام از طرفین (ارمنستان یا آذربایجان) را از دست بدهد و سعی دارد از طریق سیاستهای متعادل، هم میانجیگری کند و هم حضور خود را در منطقه تقویت نماید.
اما جمهوری اسلامی ایران در خصوص منطقه زنگزور و اختلافات بین آذربایجان و ارمنستان، بدلیل هم مرز بودن مواضع پیچیده و حساستری دارد که تحت تأثیر عوامل ژئوپلیتیکی، امنیتی، اقتصادی و قومی قرار گرفته است. ایران به عنوان همسایه هر دو کشور، منافع خاص خود را در این مناقشه نیز دنبال میکند.
مواضع ایران در این زمینه به چند نکته کلیدی تقسیم میشود.
حفظ تمامیت ارضی کشورها ایران به طور رسمی همیشه بر حفظ تمامیت ارضی کشورهای منطقه تأکید کرده است، از جمله ارمنستان و آذربایجان. جمهوری اسلامی مخالف هرگونه تغییر مرزهای بینالمللی است و بر این باور است که این گونه تغییرات میتواند باعث بیثباتی و افزایش تنشها در منطقه گردد.
نگرانی از حضور نیروهای خارجی در قفقاز به ویژه نیروهای ترکیه و اسرائیل یکی از مهمترین نگرانیهای ایران در رابطه با این مناقشه است. ایران نگرانی عمیقی از تقویت نفوذ ترکیه و اسرائیل در مرزهای شمالی خود دارد، زیرا این دو کشور به طور مستقیم از آذربایجان در جنگ 2020 با ارمنستان حمایت کردند. ایران بارها هشدار داده است که حضور نظامی کشورهای خارجی در نزدیکی مرزهایش را تحمل نخواهد کرد.
روابط تاریخی و سیاسی با ارمنستان و آذربایجان ایران با هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان روابط خوبی داشته است. از یک سو، ایران به دلایل فرهنگی، زبانی و تاریخی با آذربایجان اشتراکاتی دارد، از سوی دیگر، ایران با ارمنستان نیز روابط نزدیکی دارد و این کشور برای ایران به عنوان یک مسیر تجاری و همپیمان در مقابله با نفوذ ترکیه و اسرائیل اهمیت دارد
نگرانیهای قومی ایران به دلیل جمعیت آذریزبان خود در مناطق شمال غربی کشور، تحولات در آذربایجان و ارمنستان را با دقت دنبال میکند. هرگونه افزایش تنش در منطقه ممکن است بر احساسات قومی در داخل ایران تأثیر بگذارد و باعث بروز مسائل داخلی شود. از این رو، ایران به دنبال یک راهحل دیپلماتیک و مسالمتآمیز برای کاهش تنشها در منطقه است.
در آخر اهمیت کریدورهای تجاری و امنیتی منطقه زنگزور برای ایران از نظر ترانزیتی و تجاری اهمیت زیادی دارد، زیرا این منطقه یکی از مسیرهای کلیدی برای اتصال ایران به ارمنستان و گرجستان، و از طریق آنها به دریای سیاه و اروپا است. از دست رفتن این مسیر یا محدود شدن آن به نفع آذربایجان میتواند منافع تجاری و اقتصادی ایران را به خطر بیندازد. به همین دلیل، ایران با دقت به تحولات مربوط به کریدور زنگزور نگاه میکند و خواهان حفظ راههای ارتباطی موجود است.
با عنایت به موارد در طول جنگ قرهباغ دوم در سال 2020، ایران سعی کرد بیطرفی خود را حفظ کند و هر دو طرف را به صلح و مذاکره دعوت و با حمایت از راهحلهای دیپلماتیک برای رفع اختلافات تأکید نماید.
کریدور شمال-جنوب (North-South Transport Corridor) یک پروژه ترانزیتی بینالمللی است که هدف آن اتصال آسیای جنوبی (بهویژه هند) به شمال اروپا از طریق ایران و روسیه است. این کریدور از مسیرهای زمینی، ریلی و دریایی استفاده میکند تا حملونقل کالا بین کشورهای شرکتکننده را تسهیل کند. ایران نیز در این طرح نقش کلیدی دارد، زیرا مسیرهای اصلی این کریدور از ایران عبور میکنند
البته منطقه زنگزور از نظر جغرافیایی در جنوب ارمنستان قرار دارد و مستقیماً در مسیر کریدور شمال-جنوب قرار نمیگیرد، اما از نظر ترانزیتی و ارتباطی شامل اتصال ارمنستان به ایران،مسیرهای ترانزیتی جایگزین ایران-آذربایجان –اروپا و ایران-ترکیه -اروپا، نقش استراتژیکی در منطقه قفقاز بازی می کند و از اهمیت فراوانی برخوردار است.
با وجود منافع احتمالی، ایران نگرانیهایی هم درباره بازگشایی زنگزور دارد.از جمله یکی از نگرانیهای ایران، احتمال تغییر مرزها و کاهش ارتباط ارمنستان با ایران است. اگر کریدور زنگزور به گونهای طراحی شود که ارمنستان عملاً از ایران جدا شود، این میتواند به کاهش نفوذ ایران در قفقاز جنوبی منجر شود. از طرفی میتواند نفوذ ترکیه و آذربایجان را در منطقه تقویت کند، امری که برای ایران نگرانکننده است. ایران به شدت مخالف افزایش نفوذ ترکیه در مرزهای خود است و حضور فعالتر ترکیه در منطقه میتواند تهدیدی برای منافع استراتژیک ایران باشد لهذا میتوان با پیشنهاد ایران یک نشست در تهران و با حضور ترکیه، آذربایجان، ارمنستان و روسیه برگزار کرد و پس از رایزنیها از وزرای امور خارجه و حملونقل این کشورها راه حل اقتصادی – سیاسی مناسبی ارائه کرد.
اما بطور خلاصه باید اطمینان داشته باشیم که بازگشایی کامل زنگزور فرصتهایی را برای ایران فراهم میکند که شامل تقویت مسیرهای ترانزیتی، افزایش همکاریهای اقتصادی، حفظ ثبات مرزی، و تقویت موقعیت ژئوپلیتیک آن در منطقه است. با این حال، ایران باید چالشهای مربوط به نفوذ ترکیه و اسرائیل و تغییرات احتمالی در مرزهای منطقه را مد نظر داشته باشد. ایران به دنبال بهرهگیری از این فرصتها در حالی است که تعادل ژئوپلیتیک در منطقه را حفظ کند.
با بازگشایی کامل زنگزور، ایران میتواند از این مسیر به عنوان یک کریدور جدید برای حملونقل کالا به قفقاز جنوبی و حتی اروپا استفاده کند و بین ایران، ارمنستان و گرجستاناتصال مستقیم تری برقرار نماید.
این کریدور به ایران این امکان را می دهد تا در رقابت با پروژههای ترانزیتی مانند کریدور میانی که ترکیه و آذربایجان را به آسیای میانه متصل میکند، فعالتر شود. و از طرفی به عنوان یک مرکز مهم حمل و نقل معرفی شده و وابستگی مسیرهای ترکیهای را کاهش دهد تا اگر در دایره احتمالات تنشی با ترکیه ایجاد شدگزینههای دیگری برای تجارت و ترانزیت کالاوجود داشته باشد.در آن صورت است که ایران به عنوان یک بازیگر کلیدی در تحولات منطقهای ظاهر شده و از افزایش نفوذ ترکیه و اسرائیل در قفقاز جنوبی نیز جلوگیری می کند.
البته جنانچه ایران به عنوان یک فعال سرمایه گذار در زیرساختهای حملونقل و لجستیک در منطقه زنگزور وارد شود قطعا سهمی مناسب از پروژههای تجاری و اقتصادی را به دست خواهدآورد و با تسهیل تردد کالا از طریق زنگزور، حجم بیشتری از کالاها را از طریق شبکه ریلی و جادهای خود به مناطق قفقاز و فراتر از آن منتقل کند، که به توسعه اقتصادی کشور کمک شایانی خواهد کرد.
البته نباید از این نکته حیاتی غافل ماند که توسعه اقتصادی نیاز به توازن اقتصادی دارد بدین معنا، در صورتی که کریدور زنگزور بازگشایی شود، ایران باید به بهبود زیرساختهای بنادر خود (به ویژه بنادر جنوبی مانند بندرعباس و چابهار) و همچنین مراکز لجستیکی در شمال غربی کشور، همت گماشته تا نقش بیشتری در حملونقل بینالمللی ایفا کند.
یکی از اهداف کلیدی و ثابت آمریکا و رژیم صهیونیستی، نابودی «محور مقاومت» است. تجربه نشان داده هر جا این محور تضعیف شده، دشمنان به راحتی به سایر اهداف شوم خود نیز دست یافتهاند. این روزها اخباری نگرانکننده از عراق به گوش میرسد؛ اخباری که حکایت از فشارهای شدید آمریکا بر دولت عراق برای تضعیف و حذف «حشد الشعبی» دارد. در لبنان نیز صحنه مشابهی در جریان است: آمریکا و اسرائیل، با همراهی برخی جریانهای داخلی، تلاش میکنند سلاح حزبالله را زمین بگذارند و یکی از ارکان اصلی امنیت و مقاومت منطقه را بیاثر کنند.
مردم و مسئولان عراق، چه حافظه تاریخی قوی داشته باشند و چه نه، باید این حقیقت را دریابند که این تحرکات، بخشی از یک پروژه خطرناک برای فروپاشی کشورهای منطقه است؛ پروژهای که اگر جدی گرفته نشود، عراق را نیز به سرنوشت سوریه دچار خواهد کرد.
کافی است نگاهی کوتاه به سرنوشت سوریه بیندازند. روزگاری که ارتش سوریه، بهنام اصلاحات و در قالب توطئهای پیچیده، از درون خلع سلاح شد و دولت، با خوشباوری، از نیروهای مقاومت فاصله گرفت، فجایعی رخ داد که هنوز ادامه دارد. بلندیهای جولان از خاک سوریه جدا شد، ذخایر ارزی و طلای کشور غارت رفت، ارتش آن منحل شد، صنعت به خاک نشست، مافیای فساد و فحشا جوانان آن را به بازارهای سیاه اروپا فرستادند، استقلال سوریه از میان رفت، تروریستها خیابانهایش را اشغال کردند و حتی دانشمندانش ترور شدند.
این تجربه زنده و عینی، اکنون در برابر چشم مردم عراق قرار دارد. تکرار این مسیر، دیگر یک احتمال نیست؛ خطری واقعی و نزدیک است. دشمن، اول ایمان ملتها را هدف میگیرد، بعد امنیت و آیندهشان را. اگر مردم عراق و دولتشان باهوش باشند، باید بدانند که دفاع از حشد الشعبی نه یک انتخاب جناحی، بلکه سنگر حفظ هویت و امنیت کشورشان است.
آینده عراق، امروز رقم میخورد.
یا از تجربه سوریه درس میگیرند، یا فردا آرزو میکنند کاش امروز ایستاده بودند
در جنگ ۱۲روزهای که این روزها بر جبهه مقاومت تحمیل شد، یک بار دیگر چهره واقعی رژیم صهیونیستی و هیاهوی پوشالی آن برای جهانیان آشکار شد. اما در ورای جنگافزارها و موشکها، حقیقتی عمیقتر در جریان است؛ جنگی میان وعدههای الهی و غرور شیطانی، میان نور ایمان و تاریکی طغیان. این نبرد نهتنها در میدانهای نبرد، که در لایههای پنهان اعتقادات و متون مقدس نیز انعکاس یافته است.
صهیونیستها بر اساس برداشتهایی از تورات و انجیل، بهروشنی باور دارند که سرنوشت نهایی اسرائیل بهدست قومی از شرق ـ و مشخصاً ایران ـ رقم خواهد خورد. به همین دلیل، پروژه ایرانهراسی، تلاش برای براندازی نظام اسلامی، و طرحهای تجزیهطلبانه، تنها واکنشی از سر ترس به این سرنوشت محتوم است. آنها میدانند که این مقابله صرفاً سیاسی یا نظامی نیست، بلکه نبردی است برآمده از متن تاریخ، پیشبینی شده در کتابهای آسمانی.
در تورات، خداوند بارها قوم یهود را بهسبب نافرمانی، فساد و سرپیچی، مستحق عذاب معرفی کرده:
«من بر ضد شما برخواهم خاست... قومی از سرزمین دور بر شما چیره خواهد شد... بلای جنگ و بیماری بر شما نازل میگردد...»
و در جای دیگر، تصریح میشود: «قومی که زبانش را نمیفهمید، همچون عقاب بر شما فرود خواهد آمد.»
انجیل نیز، در لابهلای سخنان حضرت عیسی(ع)، قوم بنیاسرائیل را بهسبب قتل پیامبران و ستمگری، شایسته هلاکت معرفی میکند. آنانی که در لباس دین، بذر ترور، کشتار و تباهی میکارند، سرنوشتی جز نابودی نخواهند داشت.
و قرآن کریم، در آیات سوره اسراء، ضمن اشاره به دو مرحله فساد و طغیان بنیاسرائیل، نابودی آنان را بهدست مردانی جنگاور و مؤمن پیشبینی میکند؛ مردانی که خانههای ستمگران را درهم میکوبند و آثار ذلت را بر پیشانی ظلم ثبت میکنند. قرآن با صراحت میفرماید:
«و چون وعده دوم فرارسد، دشمنان بر شما چیره میشوند... پرستشگاههایتان را ویران میکنند و آنچنان مجازاتتان میکنند که آثار غم و ذلت در چهرههاتان پدیدار میشود.»
آری، رژیم صهیونیستی، امروز مصداق همان قوم نافرمانی است که با کشتار کودکان، بمباران بیمارستانها، و حمایت از فحشا و فساد، در برابر خداوند و پیامبرانش صفآرایی کرده است. اما در اینسو، جبهه مقاومت برخاسته از ایمان، عدالتخواهی و وعدههای الهی است. همانها که وارثان واقعی زمیناند.
ملت عاشورایی ایران در طوفان جنگ ترکیبی اخیر، با صدای رسا پاسخ داد: «مثلی لا یبایع لمثله»؛ آری، ما ملت امام حسینیم؛ نه با طاغوت زمان بیعت میکنیم، نه در برابر شرارتهایشان سر خم میکنیم.
ما وارثان آن حنجرهای هستیم که در صحرای کربلا فریاد زد «إن کان دین محمد لم یستقم إلا بقتلی فیا سیوف خذینی» انقلاب اسلامی ایران، بر پایه قیام خونین کربلا استوار شده است.
رهبری آن از همان سرچشمهای سیراب است که امام حسین(ع) فرمود« أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ؟» امروز، این ملت با بصیرت و فداکاری در میدان حق ایستاده، و با اتکال به قدرت الهی، و سلاح ایمان و اراده، با دشمنان دین خدا پنجه در پنجه شده است.
در جنگ اخیر، رژیم صهیونیستی و آمریکای متکبر، به خیال خام خود به دنبال تسلیم ملت ایران بودند؛ اما فرزندان روحالله، با فرمان حسین زمان، صبر و صلابت پیشه کردند.
موشکهای سپاه و پهپادهای ارتش، پناهگاههای طاغوت را در حیفا، تلآویو و پایگاههای آمریکا در هم کوبید.
دشمن، مغرور از زرادخانهاش، اما ناتوان از درک ایمان ملت، به زانو درآمد.
باز هم این ملت با عمل خود گفت «هیهات منّا الذلّه» سیاستمداران جهان، از هند تا ژاپن، زبان به تحسین این ایستادگی گشودند و گفتند: خوشا به حال ما که در دوران این حماسه زندهایم.
از سوی دیگر، سران شکستخورده صهیونیست و حامیان غربیشان، به شکست خود اقرار کردند و فهمیدند که «یَأبَى اللهُ لَنا ذلِكَ»، و ایران، میدان امتحان آسانی برای هیچ متجاوزی نیست. جهاد تبیین امروز، ادامه خط زینب کبری(سلاماللهعلیها) و امام سجاد(علیهالسلام) است.
آن دو، پس از عاشورا، راه روشنگری و افشای چهره باطل را در پیش گرفتند و نگذاشتند خون حسین در تاریخ گم شود.
امروز نیز این وظیفه بر دوش ماست تا فریاد مظلومیت و مقاومت را از کربلای ایران به گوش جهانیان برسانیم.
مراجع معظم تقلید، با صلابت کلام خویش، هر تهدید علیه رهبری و مرجعیت شیعه را محاربه با خدا دانستند و بر همگان واجب دانستند که در راه دفاع از دین، چونان مجاهد فی سبیلالله، پای به میدان بگذارند.
این روزها، ایران اسلامی سراسر حسینیه است.
جوانان دهه هشتاد و نودی، سینهزنان و پرشور در هیئتها حضور دارند و با جان و دل فریاد میزنند «لبیک یا حسین» و «لبیک یا خامنهای»؛ ملت امام حسین(ع) بار دیگر نشان دادند که اگر روزی حسین تنها ماند، امروز فرزندانش در جایجای این سرزمین، جان بر کف، ایستادهاند. و دشمن نیک میداند که اگر شرارت کند، با خشم ملت عاشورا روبهرو خواهد شد؛ ملتی که آماده است «للموت أحری من رکوب العار»؛ مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهد، همانگونه که سیدالشهداء(علیهالسلام) فرمود.
توسعه واقعی در مدیریت و کسبوکار زمانی رخ میدهد که پروژهها و تصمیمات از منطقه امن محافظهکاری خارج شده و به عرصه ریسکپذیری هدفمند وارد شوند. اما این ورود، نیازمند عقلانیت و تجربه است. ریسک بدون تحلیل، جهالت است و محافظهکاری مطلق، نوعی ایستایی مرگبار. مدیران موفق میدانند که برای خلق فرصتهای جدید باید خطرهای حسابشده را پذیرفت و این مسیر، با رعایت چند اصل بنیادین، قابل طی شدن است.
نخست آنکه پیش از هر تصمیم مهم، باید مکث کرد و دوباره اندیشید؛ اینکه « *دقیقاً چه میکنم و چرا* ؟» پرسشی کلیدی است که سطح آگاهی تصمیمگیرنده را بالا میبرد و زاویه دیدش را اصلاح میکند.
سپس، مشورت با افراد بیطرف و مشاوران بیغرض میتواند ابعاد پنهان تصمیم را آشکار کند و از گرفتار شدن در خطاهای ذهنی یا هیجانی جلوگیری نماید.
در ادامه، تمرکز صرف بر نتیجه نهایی کافی نیست؛ بلکه باید مسیر را مرحله به مرحله، با تمرکز، دقت و تلاش پیش برد. هر فاز از یک پروژه، اگر با کیفیت طی شود، خود تضمینی برای رسیدن به هدف کلان خواهد بود. همچنین، تصمیمگیرنده باید گزینههای پیشرو را با دقت ارزیابی کند، ریسکها و مزایای هر مسیر را بسنجد و با تحلیل دادهها و نتایج احتمالی، انتخاب خود را نهایی کند. در پایان، هیچ تصمیمی نباید از بازنگری مستثنا باشد. هر موفقیت یا شکستی، فرصتی است برای آموختن و بازبینی استراتژیها. باید از خود پرسید: آیا این ریسک منطقی بود؟ آیا دچار شجاعتنمایی بیپشتوانه شدهام یا بیش از حد محافظهکار بودهام؟ پاسخ به این پرسشها، مسیر تصمیمسازی آینده را شفافتر خواهد کرد. مدیریت اثربخش، در گرو شجاعت همراه با خرد است. ریسکپذیری در دنیای امروز، دیگر یک انتخاب نیست؛ بلکه یک ضرورت حرفهای است که باید با ابزار تحلیل، مشورت و ارزیابی مستمر، به شکلی هوشمندانه هدایت شود.