در روزهای اخیر، موفقیتی بزرگ در عرصه امنیتی جمهوری اسلامی ایران رقم خورد؛ ضربهای بیسابقه به شبکه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی که به اذعان ناظران، نشانهای از برتری و اقتدار دستگاههای اطلاعاتی کشور است. اما متأسفانه همزمان با این رخداد مهم، شاهد پدیدهای تأسفبار نیز بودیم: مهآلودسازی فضای افکار عمومی و تلاش برخی برای انحراف ذهن جامعه از این پیروزی ملی.
در یادداشت روز بیستم با عنوان «از موساد تا مهآلودسازی داخلی»، به این نکته اشاره شد که دو طیف همزمان در حال قصور و تقصیرند:
نخست، بخشی از رسانههای رسمی که در بهرهبرداری سیاسی و فرهنگی از این دستاورد بزرگ، کوتاهی کردند؛ و دوم، برخی چهرهها و رسانههای همسو با جریانهای مخالف امنیت ملی، که آگاهانه یا ناآگاهانه در پازل دشمن بازی کرده و تلاش میکنند با برجستهسازی مسائل سطحی یا حاشیهای، فضای جامعه را از متن اصلی منحرف سازند.
در چنین وضعیتی، مقایسهای مهم، حقیقت را روشنتر میکند:
یکی، وقتی برادرش به اتهام فساد اقتصادی تحت پیگرد قرار گرفت، با لحن تهدیدآمیز اعلام کرد «اگر به برادرم دست بزنید، کشور را به آتش میکشم»؛ و دیگری، حضرت آیتالله صدیقی، که وقتی فرزندش در مظان اتهام قرار گرفت، با صراحت به رئیس قوه قضائیه گفت: «طبق قانون با پسر من برخورد کنید.«
سؤال اساسی اینجاست: کسانی که روزی در برابر ادبیات دیکتاتورمآبانه آن فرد سکوت کردند یا حتی از او حمایت رسانهای و سیاسی نمودند، امروز با چه توجیهی میتوانند داعیهدار عدالت شوند؟ عدالت، لباس بزرگی است که با معیار دوگانه و ریاکاری، بر قامت هیچکس زیبا نمینشیند.
اگر واقعاً دغدغه عدالت دارید، مطالبه برخورد قانونی با کسانی را بکنید که میلیونها ایرانی از عملکرد آنها متضرر شدهاند. مثلاً چرا هیچ مطالبهگری در خصوص شکایت نزدیک به یک میلیون نفر از آقای حسن روحانی صورت نمیگیرد؟ چرا در این مورد، همان رسانههایی که امروز ژست عدالتخواهی گرفتهاند، به سکوت یا توجیه روی آوردهاند؟
🔸در نهایت، آنچه امروز بیش از هر زمان دیگر اهمیت دارد، صداقت در گفتار، ثبات در معیار و شجاعت در پیروی از قانون است. عملکرد آیتالله صدیقی، الگویی است که اگر در ترازوی ایمان و اخلاق قرار گیرد، میتواند مبنای اصلاحات عمیق و اعتماد عمومی قرار گیرد.
📍به جای غوغاسالاری و مهآلودسازی، بیایید محور مطالبهگری را بر عدالت واقعی، نه نمایشی قرار دهیم.
در تاریخ ادیان و ملل، روزهایی هستند که سرنوشتسازند و عمق معنای آنها تا ابد در جان حقیقتجویان باقی میماند. در میان این ایام، روز غدیر جایگاهی استثنایی دارد؛ روزی که قرآن آن را «یوم اکمال دین» نامید و اهلبیت علیهمالسلام آن را «عیدالله الأکبر» خواندند. این روز، روز تثبیت ولایت و امامت در جامعه اسلامی است؛ روزی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، به فرمان خداوند، دست امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را بالا برد و فرمود: «مَن کُنتُ مَولاه، فَهذا علیٌّ مَولاه.»
اهمیت غدیر تنها به خاطر یک اعلام سیاسی یا بیعت ظاهری نیست؛ بلکه به خاطر آن است که در این روز، ساختار رهبری امت اسلامی برای دوران پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآله، بهطور الهی تعریف شد. غدیر، حلقه اتصال نبوت به امامت است. به همین دلیل، خداوند در آیه ۳ سوره مائده فرمود:
این آیه نشان میدهد که نه نماز، نه روزه، نه جهاد، بلکه فقط واقعه غدیر است که دین را کامل و نعمت را تمام کرده، و دشمنان را از انحراف دین، مأیوس ساخته است. چرا؟ چون بدون رهبری الهی، دین همچون کشتی بیناخداست، و امت بیولایت، به آسانی در طوفان تحریف، گم میشود.
ولایت، ستون خیمه اسلام است. غدیر، روز تثبیت این ستون است. در این روز، اسلام از یک دین فردی، به یک نظام اجتماعی و سیاسی ارتقاء یافت. از همین روست که دشمنان میکوشند این حقیقت را پنهان کنند یا به حاشیه ببرند.
اما تاریخ گواهی میدهد که راه غدیر، با صبر سجاد، فریاد زینب، خون حسین، و ظهور مهدی علیهمالسلام، زنده و پویا مانده است. امروز نیز، هر حرکت جهانی عدالتخواهانه، ریشه در غدیر دارد.
بنابراین، غدیر نهتنها جشن یک روز، بلکه پروژهای تمدنی برای همه دورانهاست. آن را باید بهدرستی شناخت، گرامی داشت و در بازسازی هویت دینی و اجتماعی امت، محور قرار داد.
در روزهای گذشته، خبری مبنی بر یکی از بزرگترین ضربات اطلاعاتی ایران به رژیم صهیونیستی منتشر شد؛ خبری که در ابعاد راهبردی، بسیار مهم و کمنظیر است. طبق این گزارش، دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران موفق شده به حجم عظیمی از اطلاعات و اسناد حساس و راهبردی، از جمله جزئیات مربوط به تأسیسات اتمی اسرائیل، دست یابد. این موفقیت، نشاندهنده توانمندی فنی، نفوذ عمیق و هوشمندی سازمان اطلاعاتی ایران است. با این حال، همزمان با انتشار این خبر بزرگ، برخی رسانهها و فعالان فضای مجازی با برجستهسازی یک پرونده جنایی داخلی – که فاقد هرگونه ابعاد سیاسی یا امنیتی است – تلاش کردند افکار عمومی را از این پیروزی بزرگ منحرف کنند.
این همزمانی هدفدار، نشان میدهد که برخی بازیگران داخلی آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت سناریوهای رسانهای دشمن قرار گرفتهاند. آنها، که نان خود را از سفره امنیت و ثبات کشور میخورند، در بزنگاههای حساس تلاش میکنند از ماجراهایی سطحی، ابزار فتنهآفرینی بسازند و دستاوردهای بزرگ ملی را به حاشیه ببرند. اما واقعیت این است که آنچه در پشت پرده این عملیات اطلاعاتی رقم خورده، حاکی از افول امنیت داخلی رژیم صهیونیستی و ناتوانی آن در کنترل نیروهای انسانیاش است؛ پدیدهای که محصول فروپاشی انسجام اجتماعی و تزلزل ساختاری این رژیم است. افزایش فزاینده جاسوسی اتباع اسرائیلی برای ایران، نمایانگر نفوذ نرم و قدرتمند جمهوری اسلامی در قلب ساختار دشمن است.
در مجموع، این عملیات اطلاعاتی نهتنها یک پیروزی امنیتی چشمگیر برای ایران محسوب میشود، بلکه نشانهای از تحول در معادلات قدرت در منطقه است. تزلزل درون رژیم صهیونیستی، گسترش نارضایتیهای اجتماعی و شکنندگی نظام امنیتی آن، نشان میدهد که استراتژیهای بلندمدت ایران در جنگ ارادهها به ثمر نشسته است. این موفقیت راهبردی، نهفقط ثمره عملیات دقیق اطلاعاتی، بلکه حاصل اقتدار ملی و هوشیاری نهادهای راهبردی کشور است که باید آن را پاس داشت، برجسته کرد و از انحراف آن توسط بازیهای رسانهای سطحی و آلوده جلوگیری نمود.
اگر شروع خدمتم را از نخستین روزهای دفاع مقدس حساب کنم، اکنون بیش از ۴۳ سال توفیق حضور در عرصههای مختلف مدیریتی را داشتهام. در این مسیر، یکی از ماندگارترین دورههای خدمتم، همکاری با مدیری بود که گرچه در سیاست کاملاً با من اختلافنظر داشت، اما در تعهد کاری و مسئولیتپذیری، همدل و همراه بود.
بحثهای ما در مأموریتها آنقدر پرشور بود که گاهی رانندهمان با لبخند میگفت: «باز هم بحث شروع شد!» اما این تفاوت دیدگاهها، هیچگاه به روابط شخصی یا کیفیت کار ما آسیب نزد. برعکس، تجربهای شد برای یاد گرفتنِ اینکه اتحاد در مسئولیت، میتواند بر اختلاف در نگرش غلبه کند.
در پاسخ عرض کردم :
از این جنس روابط میتوان به رابطه هشام بن حکم، از متکلمان برجسته شیعه و یاران امام صادق (ع)، با عبدالله بن یزید اباضی، از علمای مخالف مذهب تشیع اشاره کرد. این دو، با وجود اختلاف عمیق اعتقادی، شریک یک مغازه خرازی در کوفه بودند و صمیمیتشان زبانزد مردم. هر یک در جبهه فکری خود استوار بود، اما در معاش و مدیریت، متانت، ادب و تعامل را سرلوحه میدانستند. حتی شاگردانشان در حضور یکدیگر به آموزش معارف خود میپرداختند بیآنکه باعث رنجش طرف مقابل شود.
امروز، جامعه ما بیش از هر زمان به این بلوغ نیاز دارد؛ اینکه مدیران، با وجود تفاوتهای سیاسی یا فکری، در خدمت به مردم و پیشرفت کشور متحد باشند . این فرهنگسازی، هم نیاز امروز ماست و هم درسی روشن از دیروز.
در شلوغی یک مرکزخرید، ناگهان مردم بهسمت یک مغازه هجوم میبرند. کسی نمیپرسد چرا؟. کافیست عدهای وارد صف شوند، دیگران هم پشت سرشان میایستند. نه از روی آگاهی، بلکه از روی بیخبری جمعی. این رفتار نهتنها در خرید و بازار، بلکه در عرصههایی بسیار مهمتر چون سیاست، مهاجرت، بورس، پوشش، دینداری، و حتی سلیقههای فرهنگی نیز تکرار میشود. پدیدهای که روانشناسان از آن با عنوان «تلقینپذیری گروهی» یاد میکنند، یکی از ویژگیهای بنیادین انسان اجتماعی است؛ اما آنچه خطرناک میشود، عبور از مرز ظریف میان تأثیرپذیری طبیعی و فرو رفتن در جوّ جمع است. مولوی این واقعیت تلخ را قرنها پیش چنین فریاد زد:خلق را تقلیدشان بر باد داد / ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
ما در سالهای اخیر، نمونههای پرشماری از این تقلیدهای بیریشه و جوگیرانه را دیدهایم. زمانی موج مهاجرت به کشورهایی چون ترکیه و گرجستان، بیآنکه بسیاری از مهاجران حتی شناختی ابتدایی از ساختار اجتماعی و اقتصادی مقصد داشته باشند، تنها به پشتوانه هیجان فضای مجازی و تبلیغات دیگران شکل گرفت.
در بزنگاه اقتصادی سال۱۳۹۹، هزاران نفر صرفاً چون «همه» در حال ورود به بورس بودند،بیهیچ تحلیل و دانشی وارد میدان شدند و سرمایههایشان را به آتش سپردند.
در همین سالهای اخیر، از بعد از۱۴۰۱، موج محسوسی از گرایش به بیحجابی در سطح جامعه به چشم آمد؛موجی که نه بر پایه تحلیلهای فردی و عقلانیت، بلکه بر اثر جو زدگیاجتماعی شکل گرفت. اگر با بسیاری از افراد در این زمینه به صورت انفرادیگفتوگو شود، روشن میشود که این تصمیم بیشتر حاصل فضای غالب و اثر جمعیبوده تا انتخابی آگاهانه و مبتنی بر باور شخصی.
همین ویژگی تقلید اجتماعی گاه در فضای مذهبی نیز خود را نشان میدهد؛ شور و حرارتی که گاه فراتر از عمق اعتقاد پیش میرود و به جای آنکه ریشهدار باشد، بیشتر ناشی از فضای احساسی و گروهی است. البته باید به این نکته اساسی توجه داشت که اثر جمعی همواره جنبه منفی ندارد. همانطور که تحقیقات نشان دادهاند، در برخی حوزهها مانند ترک سیگار یا ادامه دادن ورزش، بودن در یک گروه منسجم باعث افزایش موفقیت و استمرار رفتار مثبت میشود.
انسانها اگر در کنار یکدیگر، بر پایه هدفی مشترک حرکت کنند، میتوانند به تغییرات عمیق و مثبتی دست یابند. بنابراین، مشکل در اجتماعی بودن ما نیست، بلکه در آگاهی ما نسبت به ریشههای تصمیمهایمان است. هر جا که تفکر فردی خاموش شود و فرد صرفاً به دنبال همرنگی با جماعت باشد، جامعه از تعادل خارج میشود. در چنین شرایطی است که رسانهها، سلبریتیها، گروههای پرنفوذ یا حتی فضاهای روانیِ ساختگی میتوانند مسیر تصمیمسازی افراد را به شکلی پنهان هدایت کنند.
جامعهای میتواند رشد و تعالی یابد که در آن افراد، ضمن زندگی اجتماعی، به تفکر مستقل نیز پایبند باشند. حضور در جمع نباید به معنای تسلیم بیچونوچرای فکر جمع باشد. ما اگر میخواهیم در فضای جمعی سالم زندگی کنیم، باید ریشهی تصمیمهایمان را بشناسیم و بتوانیم بپرسیم: «آیا این انتخاب من است، یا انتخابی است که دیگران برایم کردهاند؟» در غیر این صورت، آنگونه که مولانا هشدار داد، تقلید بیفکر و جو زدگی جمعی، نهتنها ما را از خود بیگانه میکند، بلکه بنیان خرد و اختیار را نیز در ما میخشکاند: «خلق را تقلیدشان بر باد داد
در چهار دههی گذشته، در حالیکه انقلاب اسلامی در بسیاری از حوزهها دستاوردهای چشمگیری داشته، اما جریان نفوذ فرهنگی دشمن نیز بیوقفه در تلاش بوده تا ارزشهای اسلامی را از درون تهی کند.
یکی از نقاط تمرکز این جنگ نرم، مسئلهی حیاتی حجاب و عفاف است.با وجود حضور گستردهی زنان مؤمن و باوقار در سطح جامعه، متأسفانه در سالهای اخیر شاهد گسترش جلوههای بیحجابی و پوششهای هنجارشکن هستیم؛ وضعیتی که گاه حتی از برخی جوامع غربی نیز فراتر رفته و به یک چالش آشکار فرهنگی تبدیل شده است.نگرانی مضاعف آنجاست که در میان برخی از نیروهای مذهبی و فرهنگی، حساسیت نسبت به این وضعیت کمرنگ شده یا در مواردی، نادیده گرفته میشود.
اگر باور داریم که حجاب از واجبات الهی و نشانهی سلامت اجتماعی است، نمیتوانیم نسبت به ترک علنی آن بیتفاوت باشیم؛ بهویژه آنکه بازنشر تصاویر یا محتواهای حاوی منکر– حتی با نیتهایی چون هنر، موسیقی یا ادبیات – به تقویت ناخواستهی جبههی باطل میانجامد.
در روایات اهلبیت (علیهمالسلام)، نهتنها انجام گناه که ترویج آن نیز گناهی بزرگتر شمرده شده است. حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: «مَن أَعانَ عَلی مَعصیَةٍ فَقَد عَصَی اللهَ»؛ هر کس بر گناهی یاری رساند، خدا را نافرمانی کرده است.
امروز در فضای مجازی، تصاویر و روایتهایی از بیحجابی تحت عناوینی چون «خلاقیت هنری»، «آزادی فردی» یا حتی «عادیسازی» منتشر میشود؛ اما این عادیسازی، آرامآرام به زوال قبح گناه و قبحزدایی از فریضه امر به معروف میانجامد.
قرآن کریم در سورهی نور (آیه ۱۹) هشدار میدهد:*«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ...»*کسانی که دوست دارند فحشا در میان اهل ایمان گسترش یابد، برایشان عذابی دردناک در نظر گرفته شده است.
در زیارت عاشورا نیز تنها به لعن قاتلان اکتفا نشده، بلکه بیتفاوتان و ساکتان در برابر ظلم و منکر نیز مورد لعن الهی قرار گرفتهاند.پس بیاییم بهجای تکرار و بازنشر گناه، روشنگری مسئولانه و دلسوزانه را جایگزین کنیم. اگر دغدغهی نهی از منکر داریم، نباید ابزار آن، خود آلوده به منکر باشد. امر به معروف، حکمت و مهربانی میطلبد، اما آگاهی نسبت به دامهای تزویر نیز لازم است.